سفارش تبلیغ
صبا ویژن























نگاه نو

سلام

     همانطور که در مطالب قبل اشاره کردم، نحوه برخورد ما با کودکان تأثیر مهمی در تکوین شخصیت آنان دارد. برخورد محترمانه و تأیید رفتارهای مثبت کودک باعث بالا رفتن عزت نفس کودک می شود، همچنین عدم توجه به کودک و احساسات وی و نیز برخورد خشن و قهر آمیز با شکست هایی که وی دارد می تواند باعث عدم رشد و پایین بودن عزت نفس در کودک شود، که در بزرگسالی مشکلات زیادی برایش بوجود می آورد.

      اگر مطلب قبل را خوانده باشید راجع به سوء استفاده از کودکان در آگهی های بازرگانی نوشتم.  همچنین یکی از مواردی که مجلات خانوادگی ما به عنوان یک رویه (والبته عاملی برای فروش بیشتر) از آن استفاده می کنند، چاپ تصاویر کودکان روی جلد مجلاتشان است. البته این امر شاید حتی برای خانواده ها هم پسندیده باشد، ولی باید بدانیم که سوء استفاده از کودکان برای منافع اقتصادی امری خطرناک و مذموم است.

    اما علت اینکه این موضوع را مجدد مطرح کردم اینست که مجله خانواده سبز(که زیر نظر آقای شجاعی مهرفعالیت می کند) ازدو شماره قبل سعی کرده که از این رویه مجلات خانوادگی دوری کرده و عکس مربوط به کودکان را از روی جلد خود حذف کند. این امر اگرچه در جای خود قابل تقدیر است می تواند به عنوان الگویی برای سایر مجلات نیز باشد.

    در ضمن برای تشکر و قدر دانی از این عمل دست اندرکاران این مجله از این به بعد آنرا لینک خواهم کرد.

منتظر نظرات شما عزیزان هستم.

تا بعد...


نوشته شده در جمعه 83/10/18ساعت 10:33 صبح توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

سلام

    دیروز روز کودک ورسانه بود. البته در کشور ما با توجه به اینکه عمدتأ تلویزیون برنامه های ویژه ای برای این روز دارد، به آن روز کودک و تلویزیون نیز می گویند.

    براستی آیا اختصاص یک روز به کودکان و نیز تبلیغ برای این روز مشکلی از کودکان ما حل می کند. آیا این برنامه ها در واقع برای جبران کردن سوء استفاده و استفاده ابزاری از کودکان نمی باشد که در برنامه های تبلیغاتی تلویزون و آگهی های بازرگانی آن وجود دارد. تاکی باید از کودکان عزیزمان در تبلیغات انواع پفک نمکی و چیپس گرفته تا بخاری گازی و... استفاده کنیم.

    آیا وقت آن نرسیده که کمی به این بیندیشیم که حفظ حرمت کودکان  به مراتب مهم تر ازکسب در آمد های اقتصادی میباشد.

    پس بیاییم با ارج نهادن به کودکان و نیز رعایت حقوق آنان زمینه رشد شخصیت و شکوفایی آنان را فراهم کنیم. اگر به این دیدگاه معتقد باشیم خواهیم دید که همه روز روز کودکان می باشد.

تابعد...

 


نوشته شده در شنبه 83/10/12ساعت 10:5 صبح توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

سلام

    امروزه گروههای داوطلب مردمی رشد زیادی داشته اند، ودر اکثر اموری که مربوط به خود مردم میباشد فعالیت می کنند.

    یکی از این گروهها « همیاران سلامت روان » می باشد. همیاران نیروهای داوطلب(عمدتأ خانم) می باشند که در راستای ارتقاء سلامت روان در خانواده ها و محله های خود فعال بوده و اقدامات چشمگیری انجام داده اند. البته ناگفته نماند که خانم های همیار به عنوان یک تشکل سراسری، در اکثر استان های کشور فعالیت دارند.

    اما هدفم از بیان این مطلب این بود که این نکته رامطرح کنم، چند ماه قبل به دعوت همیاران در یک کارگاه آموزشی در استان گلستان شرکت کردم. جای شما خالی،استان گلستان واقعأ مناطق زیبا وجالبی دارد،  برای خودم که شمال زیاد میروم خیلی جالب بود. البته از یک آبشار زیبا در شهر علی آباد عکس گرفتم که سعی می کنم روی وبلاگم قرار دهم. (ناگفته نماند که هم دوربین غیر حرفه ای بوده است و هم عکاس!)

 

 

    امیدوارم با سفر به استان گلستان(البته در بهار) و دیدن مناطق زیبای آن لذت ببرید.

تا بعد...


نوشته شده در جمعه 83/10/11ساعت 10:53 صبح توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

سلام

    دنیای کودکان دنیای پر رمز و رازی میباشد.شناخت ویژگی ها و احساسات و عواطف کودکان و برخورد مناسب با آن نیز تأثیر به سزائی در تکوین شخصیت آنان دارد

    با این مقدمه خواستم این موضوع را مطرح کنم که، پسرم امیر حسین(که فقط 5/3 ماه سن دارد) دغدغه ها و نگرانی هایی برای خود و هم سن و سالان خود داشته است که این موضوع نیز مرا بر آن داشت تا وبلاگی برای او درست کنم تا بهتر و راحت تر با بزرگترها و در مورد ارتباطشان با کودکان صحبت کند

    اگر چه نویسنده مطالب خودم هستم اما به طور قطع و یقین این مطالب دغدغه ذهنی امیر حسین عزیز و همسالانش می باشد

    ودر نهایت اینکه اظهار نظر شما عزیزان در ارتقاء این وبلاگ تأثیر زیادی خواهد داشت

    تا یادم نرفته اینکه امیرحسین عزیز سعی کرده تا نگاه نو کودکانه ای به زندگی داشته باشد، همچنین آدرس وبلاگش نیز http://koodak.parsiblog.com 

می باشد

تابعد

 


نوشته شده در شنبه 83/10/5ساعت 1:37 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

 سلام

امروز هم داستان زیبای دیگری از کتاب نشان لیاقت عشق برایتان نقل می کنم:   

       

  «مردی که همسرش را از دست داده بود دختر سه ساله اش را بسیار دوست می داشت. دخترک به بیماری سختی مبتلا شد. پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی اش را دوباره به دست بیاورد. هر چه پول داشت برای درمان او خرج کرد ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد.

پدر در خانه اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی کرد و سرکار نمی رفت. دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند.

شبی پدر رویای عجیبی دید. دید که در بهشت است و صف منظمی از فرشتگاه کوچک در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکت هستند.

هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان به جز یکی روشن بود. مرد وقتی جلوتر رفت و دید فرشته ای که شمعش خاموش است همان دختر خودش است . پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش داد. از او پرسید: دلبندم، چرا غمگینی؟ چرا شمع تو خاموش است؟

دخترک به پدرش گفت: بابا جان هر وقت شمع من روشن می شود، اشکهای تو آن را خاموش می کند و هر وقت تو دلتنگ می شوی، من هم غمگین می شوم.

پدر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود از خواب پرید. اشکهایش را پاک کرد، انزوا را رها کرد و به زندگی عادی خود بازگشت.»

 

تابعد...

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 83/10/2ساعت 9:14 صبح توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >