تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم شباهنگام كه ميگيرند در شاخ تلاجن سايه سياه رنگ سياهي وزان دلخستگانت راست اندوهي فراهم تو را من چشم در راهم شباهنگام در آن دم كه بر جاده دره ها چون مرده مان خفتگانند در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام گرم ياد آوري يا نه من از يادت نمي كاهم تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم شباهنگام
كه ميگيرند در شاخ تلاجن سايه سياه رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندوهي فراهم
شباهنگام در آن دم كه بر جاده دره ها چون مرده مان خفتگانند
در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام
گرم ياد آوري يا نه من از يادت نمي كاهم
تولدتون مبارك
سلام
ممنون از لطف شما من هم با نظر شما درباره اين كهاينکه گاهي اوقات با نوشتن افکار و احساسات مان متوجه مي شويم که بعضي افکار خاص در ذهن مان خيلي تکرار مي شود و اين تکرار باعث مي شود که ذهن ما ديگر مجالي براي فکر کردن به افکار و احساسات ديگرمان نيابد . كاملا موافقم شايد بهتر باشه بيشتر به افكارم توجه داشته باشم ؟؟؟؟؟؟؟