سفارش تبلیغ
صبا ویژن























نگاه نو

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست, این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی, زآن سبب افتان و خیزان مى روی 
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت, مى باید تو را تا خانه قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای, آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانه خّمار نیست

گفت: تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب 
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان 
گفت: کار شرع  کار درهم و دینار نیست 

گفت: از بهر غرامت ‌جامه‌ات بیرون کنم 
گفت: پوسیده است، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه؟
گفت: در سر عقل باید، بى کلاهی عار نیست

گفت: می بسیار خوردی زآن چنین بى خود شدی 
گفت: ای بیهوده گو، حرف کم و بسیار نیست 

گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را 
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

***********************************

"پروین اعتصامی"


نوشته شده در یکشنبه 92/5/27ساعت 12:1 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |