سفارش تبلیغ
صبا ویژن























نگاه نو

سلام

     در یکی از مطالب قبلی ام به بحث طلاق اشاره ای داشته ام. راستش را بخواهید یکی از علت هایی که می خواهم مجددأ به آن اشاره کنم اینست که چند مورد مشاوره با خانم هایی داشتم که پس از جدایی از همسرشان بلافاصله مجددأ ازدواج نمودند که پس از مدت زمان کوتاهی از ازدواج دومشان نگذشته دچار مشکلات شدید خانوادگی و حتی روحی و روانی شدند.

     من مخالف ازدواج مجدد این افراد نیستم اما معتقدم که طلاق یک آسیب اجتماعی بسیار پیچیده و تأثیر گذار است که تأثیرات شدید روحی و روانی روی دو طرف و به خصوص خانم دارد.

    به طور قطع یکی از مشکلات عمده این افراد تطبیق دادن خود با شرایط جدید و نیز کم کردن فشارهای شدید روحی و روانی  و اجتماعی می باشد که از جانب خانواده ، آشنایان و کل جامعه به آنان وارد می شود، است.

    ازدواج مجدد این افراد باید در شرایطی که آرامش کامل روحی و روانی دارند صورت گیرد و انگیزه هایی مانند فشار اطرافیان و مشکلات اقتصادی نباید روی آن تأثیر بگذارد.

     بنابر همین اصل معتقدم که سیستم های حمایتی خاصی باید ایجاد شود تا ضمن جذب این افراد و ارائه حمایت های اجتماعی، اقتصادی و روانی زمینه را برای ازدواج صحیح این افراد فراهم نموده و امکان سوءاستفاده های عاطفی، جسمی و جنسی از آنان را به حداقل برساند.

     مطمئنأ با توجه به تجربه تلخ گذشته، اگر ازدواج های بعدی این افراد هم دچار مشکل شود شرایط روحی و روانی آنها به مراتب شکننده تر از قبل بوده و دچار آسیب های جدی خواهند شد.

  امیدوارم که همه خانواده ها مشکلات خود را از راههای گوناگون حل نموده تا شاهد افزایش موارد طلاق در کشور مان نباشیم.

تا بعد....

 


نوشته شده در یکشنبه 84/6/6ساعت 1:2 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

سلام

    تقریبأ چند وقتی است که نتوانستم وبلاگم را آپ کنم و یا به دوستان دیگر سر بزنم. این مسأله باعث شد که بعضی از دوستان فکر کنند که دیگر قید وبلاگ را زده و تعطیلش کردم.

باید عرض کنم که نه تنها قصد تعطیل کردن وبلاگم را ندارم بلکه قصد دارم که انشاءا.. از این به بعد به شکل فعال تری با دوستان عزیز وبلاگی و غیر وبلاگی ام در ارتباط باشم.

    اما در مورد علت کم کاری های ماه گذشته باید بگویم که چند مسأله باعث آن بود که از جمله آن عبارت بود از: هفته بهزیستی و دردسرهای مربوط به آن، جابجایی محل کارمان و در دسر اسباب کشی و...  (البته قسمت خوب آن هم انتقال محل کار به یک ساختمان خوب و راحت می باشد).

همه این مسایل(و به عبارتی بهانه ها) باعث شد که چند وقتی وبلاگم نیمه فعال باشد.

امیدوارم که بتوانم این کم کاری را جبران کنم.

تا بعد...


نوشته شده در سه شنبه 84/5/18ساعت 12:34 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

     چند روز قبل در مرکز صدای مشاور تماسی داشتم که یک خانم برای حل مشکل خود با همسرش که به شدت وی را مورد ضرب و شتم قرار داده بود استمداد می کرد. البته موردی مثل این جزء موارد اورژانسی می باشد که یک سری اقدامات کوتاه مدت برای حل آن نیاز بود، اما نکته ای که مهم است اینکه مطمئنأ این خانم و خانم هایی مثل او چند سالی با مشکلشان  کنار آمده و زندگی کرده اندو حتی بعضی وقت ها مشکل را به عنوان جزئی از زندگی شان می پذیرند. واقعأ مشخص نیست که چرا ما ایرانی ها به خاطر دیدگاههای غلطی که بر بعضی از خانواده ها حاکم است مشکلات را از دید دیگران و حتی مشاور هم مخفی نگه داریم و مواظب هستیم تا دیگران از آن مطلع نشوند. و حتی یک پوسته ظاهری و شیکی هم به زندگی مان می دهیم که دیگران فکر کنند اصلأ مشکل نداریم.

مشکل این خانم مطمئنأ در حال حاضر به یک مداخله فوری و اورژانسی نیاز دارد در صورتی که اگر سال های قبل و همزمان با شروع مشکل اقدام به رفع آن با کمک یک مشاور می کردند طبیعتأ هزینه های کمتری می نموده است.

امیدوارم که با اصلاح این دیدگاهها بتوانیم مشکلاتمان را زمانی که قابل حل کردن هستند حل کنیم.

تا بعد...


نوشته شده در دوشنبه 84/3/30ساعت 1:52 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

سلام دوستان

به دلیل پاره ای مشکلات شخصی نتوانستم وبلاگم را به روز کنم. انشاءا.. بزودی به شما دوستان عزیز سر می زنم.

در ضمن دوستانی که قصد عضویت در پست الکترونیکی گوگل(جی میل) دارند می توانند اسم و فامیل و ایمیل خود را برایم بفرستند تا دعوتنامه را برایشان ارسال کنم

تا بعد ...


نوشته شده در چهارشنبه 84/3/11ساعت 1:28 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

سلام

    بعضی از خبرهایی که ما می شنویم شاید برایمان تلخ و یا شیرین باشد، و یا گاهی ما را به تفکر وا دارد.

راستش امروز صبح در اخبار تلویزیون خبر تأمل برانگیزی شنیدم: «خانم جوانی در بنگلادش که یک فرزند خردسال داشت و همسرش نیز وی را ترک کرده بود، بخاطر شدت فشار اقتصادی و برای رسیدگی به امور روزمره خود و فرزندش در روزنامه برای فروش یکی از چشم هایش آگهی داده بود که این امر در کشور بنگلادش و در سایر کشورها انعکاس زیادی داشته است»

پس از شنیدن این خبر و نقل آن در وبلاگ قصد نداشتم مطلبی در موردش بنویسم. فقط خواستم به این امر اشاره کنم که این رویداد علیرغم دردناک بودن یک مفهم رامی رساند  و آن هم شرافت و ارزشهای والای انسانی می باشد که در فردی (که شاید آسایش و پیشرفت جامعه امروزی را هم ندشته باشد) به ودیعه گذاشته شده است.

تا بعد...             


نوشته شده در پنج شنبه 84/2/15ساعت 12:26 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      >